گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
جلد اول
راهنمای کتاب‌






پیشگفتار 7- 36
فهرست کتاب به قلم مؤلف 5- 56
مطلب اوّل 57- 76
مطلب دوّم 77- 100
مطلب سوّم 101- 127
مطلب چهارم 128- 179
مطلب پنجم 180- 955
مقصد اوّل 183- 254
مقصد دوّم 255- 657
مقصد سوّم 658- 955
مقدّمه 658- 674
مقام اوّل 675- 723
مقام دوّم 724- 750
مقام سوّم 751- 884
خاتمه 885- 954
فهرست‌ها 955- 1082
ص: 5
بسم اللّه الرحمن الرحیم و له الحمد

پیشگفتار:

اشاره

پیشگفتار این کتاب را که بیشتر در قالب یک سفرنامه تنظیم شده با شعری زیبا منسوب به مولی امیر المؤمنین علیه السّلام آغاز می‌نمائیم:
تَغرّب عن الأوطان فی طلب العلی‌و سافر ففی الأسفار خمس فوائد
تفرّج همّ و اکتساب معیشةو علم و آداب و صحبة ماجد[1]

برای رسیدن به بزرگیها باید از وطن دور شوی که فوائدی چند بر سفر مترتب است.
غم و اندوه را کاهش می‌دهد و امکان دستیابی به سرمایه زندگی و علم و آداب و همنشینی با بزرگان را فراهم می‌آورد.
ناگفته پیداست که این سخن کوتاه تمامی آثار سفر را بیان می‌کند، آن‌کس که تاجر است از سفر بهره مادّی می‌برد، و آن‌کس که طالب دانش و علم است در مصاحبت با عالمان و اندیشمندان از خرمن علومشان توشه می‌گیرد، علاوه که تماشای سرزمینها و اقوام و ملل و سرگذشت ایشان نه تنها به آگاهی از آداب و رسوم ویژگیهای اخلاقی انسان می‌افزاید که بسی هم می‌تواند عبرت‌آمیز و پندآموز باشد.
ص: 6
و از این‌روست که قرآن کریم نیز بیش از ده مورد و به تعبیرات نزدیک به هم به گردش و سفر دعوت نموده و نتیجه این سیر و سیاحت را همان پندآموزی و عبرت از سرگذشت اقوام مختلف می‌داند
قُلْ سِیرُوا فِی الْأَرْضِ ثُمَّ انْظُرُوا کَیْفَ کانَ عاقِبَةُ الْمُکَذِّبِینَ[2]
قُلْ سِیرُوا فِی الْأَرْضِ فَانْظُرُوا کَیْفَ کانَ عاقِبَةُ الْمُجْرِمِینَ[3]
أَ فَلَمْ یَسِیرُوا فِی الْأَرْضِ فَتَکُونَ لَهُمْ قُلُوبٌ یَعْقِلُونَ بِها أَوْ آذانٌ یَسْمَعُونَ بِها فَإِنَّها لا تَعْمَی الْأَبْصارُ وَ لکِنْ تَعْمَی الْقُلُوبُ الَّتِی فِی الصُّدُورِ[4]
و در این آیات بخصوص آیه اخیر، دو گروه مخاطب قرآن می‌باشند، یکی آنانکه می‌توانند از اندیشه و نیروی خدادادی عقل استفاده کنند، و دیگر کسانیکه ظاهربین و دلبسته مشاهدات خود می‌باشند، و این هردو را قرآن به سیر و گردش می‌خواند تا اوّلی در سایه عقل و اندیشه و دوّمی با بهره‌گیری از مشهودات و آنچه در طول سیروسفر می‌بیند خط سعادت و توفیق خود را در زندگی دریافته و در آن راه گام بردارد و از قدم نهادن در مسیری که گذشتگان را به هلاکت و نابودی کشانید برحذر باشد، و اشتباه و خطای پیشینیان را تکرار نکند.
و خلاصه به بیان رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله: «سیروسفر بهترین وسیله تشخیص و سنجش یک امّت است»[5]
و در کلامی دیگر فرموده: «سافروا فانکم ان لم تغنموا مالا أفدتم عقلا»[6]
ص: 7
اگر در سفر بهره مادی نباشد توانائی اندیشه را افزون می‌کند.
گو اینکه بشر به حکم غریزه و شعور انسانی مصلحت و ضرورت بسیاری از امور را درک می‌کند ولی قرآن و وحی الهی و همچنین پیامبران و ائمه طاهرین علیهم السّلام بنابر وظیفه ارشادی در کلماتی بسیار زیبا و گویا این ارتکاز را گشوده و با بیانات شیرین و پر حلاوت خود آنچه را که در مکنون خاطر و ضمیر آدمی نهفته است ابراز می‌دارند، و از آن جمله است سیروسفر و نیاز مادی و معنوی انسان به مسافرت، و سخنانی که در متون اسلامی پیرامون آن به دست ما رسیده است.
چنانچه از امام صادق علیه السّلام نقل شده که فرمودند:
فی حکمة آل داود: «ان علی العاقل ان لا یکون ظاعنا الّا فی ثلاث: تزوّد لمعاد، او مرمة لمعاش، او لذة فی غیر محرّم»[7].
در نصایح آل داود چنین آمده که: انسان عاقل برای سه هدف به سفر می‌رود: یا بهره معنوی برگرفتن و کار آخرت را سامان دادن، و یا امر معیشت و زندگی را ترمیم نمودن، و یا جسم و روح را از لذّت گشت‌وگذار در غیر حرام سیراب کردن.
می‌بینیم که هم بر نیاز انسان به سفر تأکید می‌کند و هم به سیر و سیاحت هدف و جهت می‌بخشد.
و در کلامی دیگر برای آنانکه جز با انگیزه‌های معنوی و الهی تصمیم نمی‌گیرند و اغراض مادی را کافی نمی‌دانند، و اساسا تعبد را سرلوحه اهداف خود قرار داده‌اند می‌فرماید.
قال رسول اللّه علیهم السّلام: «لو یعلم الناس برحمة اللّه للمسافر لأصبح الناس
ص: 8
علی ظهر سفر إنّ اللّه بالمسافر رحیم»[8].
اگر مردم از لطف و رحمت الهی نسبت بمسافر آگاه بودند شبانه بار سفر می‌بستند چه اینکه خداوند نسبت به مسافر لطف خاص دارد.
و در هرحال برای اینکه سخن از رسم مقدّمه نگاری فراتر نرود به این بحث خاتمه می‌دهیم.

درباره کتاب‌

سفرنامه‌ای که در پیش روی دارید آغازی بس جالب توجه دارد چه اینکه مؤلف سفر پانزده ساله خود را به عنوان یک سیر و گردش علمی شروع می‌کند، و برای فراگیری و تحصیل علم و دانش راهی عتبات مقدسه می‌گردد، و آنچه را در مسیر راه از شهرها و بلاد و آثار و بناهای تاریخی و مذهبی دیده خاطرنشان می‌سازد، و آنگاه به شرح حال حوزه علمیّه و پایگاه عظیم عالم تشیع (نجف اشرف) و رجال علمی و بزرگان شیعه که اکثرا بازماندگان و شاگردان جدّش «وحید بهبهانی» بودند می‌پردازد.
و مهم آنکه در طول این مدّت حادثه شوم و خطرناک اوّلین یورش فرقه وهابیّه به عراق را درک نموده، و به همراهی استاد خود مرحوم شیخ جعفر کاشف الغطاء و سایر علما و طلّاب مسلّحانه به دفاع از حریم نجف به مدّت چهار ماه اهتمام نموده تا آن تهاجم به شکست منتهی می‌شود.
ص: 9
و در حمله دوّم که به دلیل تصادف با ایام کسالت و وفات پدر بزرگوارش مرحوم آقا محمد علی کرمانشاهی در نجف حضور نداشته و در کرمانشاه خدمت پدر بودند رساله‌ای در ردّ افکار مسموم و انحرافی وهابیّت تألیف نموده که در خلال این سفرنامه آورده شده است، و اساسا این روش مؤلف است که هرکجا قدم نهاده با علما و نام‌آوران از هر فرقه‌ای به بحث و گفتگو نشسته و اجمال آن افکار و ارشادات خود را برشته تحریر کشیده است.
چه اینکه وی دانشمندی پرتلاش و مجتهدی توانمند است که در مهد علم و فقاهت تربیت یافته و گواه بر این مطلب شهادت اساتید و تألیفات برجای مانده از ایشان می‌باشد، و همین است که این اثر (کتاب حاضر) را از سایر کتابهای مشابه ممتاز می‌نماید.
وی که با اندوخته‌ای از علم و فقاهت بار سفر به شبه قاره هند را می‌بندد و در مسیر راه بخش وسیعی از شهرها و مناطق ایران را می‌بیند با استفاده از همان سرمایه و تیزبینی و فراست به شرح حال مردمان و اوضاع و احوال روحانیّت شیعه در ایران پرداخته و نقد و تعریف جالب و جامعی در این باب عرضه می‌نماید.
از نامی که برای این کتابش (مرآة الأحوال جهان‌نما) برگزیده و فصل نهائی که بر آن افزوده چنین به دست می‌آید که وی را میل و رغبت به ادامه سفر و گشت و گذار به سایر نقاط عالم بوده است که مشکلات زمان و کوتاهی عمر؛ وی را مجال نمی‌دهد.
مرحوم آقا احمد در این اثر همانطوریکه از مثل او انتظار می‌رود با ریزبینی و دقّت مشاهدات خود را یادآور شده و توصیف نموده است و شاید بتوان گفت که: کمتر چیزی از چشم تیزبین ایشان پنهان مانده است.
ص: 10
وقتی از طبیعت هر منطقه سخن می‌گوید اقسام گل و گیاه، و اشجار و درختان، و میوه‌های فصلی، و حیوانات عجیب الخلقه و معمولی، تا وضعیّت آب و هوا و رود و دریا و بیشه و جنگل آن ناحیه را وصف می‌نماید.
زیبا آنکه در همین مقام از ذکر موعظه در نقل عجائب خلقت دریغ نمی‌ورزد.
و آنگاه که به شرح حال اجتماع و اخلاق و آداب و سنن هر قوم می‌پردازد از ساده‌ترین سنّت اجتماعی اغماض نمی‌کند.
به‌خصوص هند که به تنهائی دنیائی است از آراء و عقائد و مذاهب و بالطبع رسوم و آداب مختلف؛ همه را با نکته سنجی و بصیرت ویژه خود دریافت کرد، و در موقع لزوم به نقد و وعظ می‌پردازد.
و از آنجا که وی عالم و مروّج مذهب تشیع است و خود را در قبال همه انسانها خاصه مسلمین و شیعیان مسئول می‌داند، خرافات و خلافهای متداول در بین شیعیان را مطرح کرده و از چگونگی مبارزه خود با آنها؛ و ایفای وظیفه ارشاد و هدایت مردم شرح مبسوطی ذکر می‌نماید، و چون دارای مقام علمی و از طرفی هم نواده مرجع معاصر جهان تشیّع مرحوم وحید بهبهانی رحمه اللّه بوده نیز بسیار مفید و مؤثّر واقع شده است.
از همه اینها که بگذریم بگاه سخن از سیاست و حکومت با دقّت و وسواس وضع گذشته و حال اوضاع هر منطقه را شرح می‌دهد و سپس چون دوران اقامت وی در هند همزمان با روزگار حکومت کمپانی هند شرقی، و به عبارت بهتر سلطه استعمار انگلیس است ابتداء به بررسی تاریخ انگلیس و خصائص اخلاقی آن ملّت و شیوه حکمرانی و مملکت‌داری آنان پرداخته و از سلوک و رفتار ایشان با
ص: 11
طبقات مختلف مردم آنچه را دیده و ظاهر بوده است بیان نموده، و سپس با تیزهوشی و ذکاوت اساس و مبنای حکومت استعمارگر انگلیس را که همان تزویر و حیله‌گری است بخوبی دریافته و بدان تصریح می‌نماید[9]
و در مواردی هم به نقد روشها و مبانی حکومت ایشان پرداخته است[10]
و در پایان کتاب؛ فصلی به عنوان (نصایح) گشوده است و در آن هرچه را که شایسته زعامت و ریاست و زمامداری مردم است مستوفی بیان کرده و از موجبات و عوامل سقوط حکومتها تحذیر نموده است.
ناگفته نماند که در آغاز کتاب و قبل از ورود در فصول سفرنامه بخشی را به شرح حال پدران، و نیاکان خود از مجلسی اوّل و دوّم، ملا محمد صالح مازندرانی، وحید بهبهانی، آقا محمد علی کرمانشاهی و برادران خود و غیرهم رحمهم اللّه اختصاص داده، و از آنجا که گفته‌اند «اهل البیت ادری بما فی البیت» این بخش نیز می‌تواند از نظر تاریخی مستند و مأخذ صحیح تمامی کسانی باشد که علاقمند به تحقیق و تفحّص در تاریخ رجال‌اند.
ص: 12

شرح حال مؤلف‌

آقا احمد بن محمّد علی بن محمّد باقر وحید بهبهانی رحمه اللّه در محرّم سال 1191 در کرمانشاه متولّد شده و تا 20 سالگی از محضر پربرکت پدر بزرگوارش آقا محمّد علی کرمانشاهی و برادر مهترش آقا محمّد جعفر کسب فیض و تحصیل دانش کرده و سپس به قصد ادامه تحصیل به نجف اشرف عزیمت فرموده و نزدیک به 10 سال در نجف و قم از محضر مرحوم شیخ جعفر کاشف الغطاء و میرزای قمی رحمهما اللّه استفاده کرده و بالاخره طبع بلند علم جویش او را به مشهد مقدّس کشانده و پس از زیارت بارگاه حضرت ثامن الأئمّه علیه السّلام و کسب اجازه از تربت پاک آن امام معصوم به هندوستان می‌رود[11].
در سال 1225 به کشور بازگشته و بار دیگر به عتبات مقدّسه سفر می‌کند و به مطالعات دیگری می‌پردازد که به موقع از آنها نامبرده خواهد شد.
او را عالمی تیزهوش و موشکاف و دانشمندی ژرف‌نگر و پرتلاش می‌شناسند که نسبت به اعلای دین و مذهب ساعی و از انجام وظیفه ارشاد و تبلیغ رویگردان نبوده است، و ما در این خصوص قلم را در اختیار صاحبنظران می‌گذاریم شاید بهتر انجام وظیفه کرده باشیم.
مرحوم آقا بزرگ تهرانی او را چنین معرّفی می‌کند:
«المترجم احد حسنات عصره و فضلاء زمانه ...»[12].
ص: 13
او یکی از بهترین‌های آفرینش و از عالمان عصر خود بوده.
صاحب اعیان الشیعه در شرح حال ایشان اجازه‌ای از سید محمد مجاهد صاحب مناهل نقل می‌کند که دلالتی روشن بر شهادت و اذعان وی به مقام علمی و فقهی و اجتهاد ایشان دارد.
متن اجازه چنین است:
امّا بعد فانّ ابن خالی صانه اللّه تعالی من شرّ الایّام و اللیالی و هو الأعلم الأفضل الأکمل الذی بلغ فی تحقیق غایته و فی التدقیق نهایته الأمجد الأرشد المدعوّ ب (آقا احمد) الجامع لجمیع الکمالات الحسنة و الصفات المستحسنة من العلوم العقلیة و النقلیة و الفقه و الأصول و الحدیث و التقوی و الورع و ترویج الدین و الانقیاد الی المعصومین علیهم السلام قد امرنی بمطالعة شطر من تصانیفه الشریفة و جملة من تآلیفه الجمیلة فبادرت الیه امتثالا للامر الشریف فوجدت ذلک فی غایة الحسن و الجودة لاشتماله علی تحقیقات فائقة و تدقیقات جیّدة بعبارات موجزة عذبة فتحقّقت انه من اهل الاجتهاد و الملکة و الاستعداد و قد استجازنی مع اننی لست من اهلها و لا ممن یحوم حولها فأجزت له وفّقه اللّه تعالی بمقرّراتی و مسموعاتی و مؤلّفاتی من الأصول و الفقه و الحدیث و غیر ذلک (انتهی)[13].
این اجازه برخلاف آنچه یکی از نویسندگان معاصر استفاده کرده گویای اعتراف به نبوغ و اعلمیّت و واجدیّت ملکه اجتهاد و استنباط است.
و بر اهل فن پوشیده نیست که اگر کسی این ملکه را تحصیل کرد تقلید بر او
ص: 14
حرام و صلاحیّت و شایستگی مقام افتاء را به دست می‌آورد.
و اینکه اگر کسی احاطه بر آراء و انظار فقهاء را نداشته باشد مجتهد است یا نه؟ پاسخش باز بر اهل اطّلاع مخفی نیست زیرا در هر رشته‌ای از علم و دانش صاحب‌نظر به کسی می‌گویند که توانائی رفع اشکالات و شبهات را از نظر و رأی منتخب خود داشته باشد و قدرت نقد و ردّ و مقابله با نظر مخالف را تحصیل کرده باشد، در غیر این صورت اطلاق کلمه صاحب‌نظر و مجتهد صحیح نخواهد بود، مضافا که بدیهی است ممارست در یک رشته از دانش و پرکاری و زحمت و اطّلاع بر آراء و نظرات موافق و مخالف؛ عالم و دانشمند در آن فن را از یک پختگی و صلاحیتی برخوردار می‌سازد که قهرا دیگران را در قبال احاطه علمیّتش به خضوع وادار می‌نماید.
و این از افتخارات فقه شیعه است که با حوصله تمام، آراء و انظار همه مذاهب را آنچنان مورد نقد و تحقیق قرار داده بطوریکه شاگردانی که در این مکتب دقیق فقهی تربیت می‌شوند فقیه و ملّای هیچ مذهبی را یارای مقابله و رویاروئی با ایشان نیست.
البته آنچه مرقوم آمد مورد تصدیق تمامی اهل فن و دانش فقه شیعه است و هرگز این مغالطه که در زمان شیخ طوسی و سیّد مرتضی چنین نبوده است پذیرفته نیست، زیرا اجتهاد که در اصطلاح ما همان تلاش و جهد برای دستیابی به اقوال ائمه طاهرین علیهم السّلام است هرچه به سرچشمه و عصر معصوم نزدیکتر باشد طبعا زحمت کمتر و راه کوتاهتری دارد، به خلاف عصر ما که بعد مسافت و دوری راه و القاء خلافها و شبهات سعی و کوشش فراوانتر و تلاش و تحقیق بیشتری را می‌طلبد.
ص: 15
بنابراین جهت رسیدن و نیل به این مقام و تحصیل ملکه اجتهاد برخلاف سایر علوم نظری علاوه بر تأییدات الهی نیازمند به صرف وقت بسیار و عمری با برکت می‌باشد.
ناگفته نماند که بحث در این موضوع محتاج به توضیح و تفصیل بیشتری است که انشاء اللّه در مقدمه کتب فقهی و اصولی راجع به آن گفتگو خواهد شد.
برگردیم به اصل مطلب، دائرة المعارف بزرگ اسلامی درباره مؤلف می‌نویسد:
آقا احمد بن محمد علی بهبهانی کرمانشاهی فقیه اصولی، ریاضی‌دان، فیلسوف، عارف، شاعر و از عالمان بنام آل آقا ...[14].
ریحانة الأدب: آقا احمد پسر آقا محمد علی نیز از اکابر علمای وقت ...[15]
و از آنجا که فوائد الرضویة و دیگران عمده مطالب خود را درباره ایشان از همین کتاب (مرآة الأحوال جهان‌نما) گرفته‌اند لذا برای اطّلاع بیشتر از احوالات ایشان به صفحات «185- 883» کتاب حاضر مراجعه فرمائید.
مترجم به نقل اعیان الشیعه، ریحانة الأدب و الکنی و الألقاب در تاریخ 1243، و به نقل مصفّی المقال در تاریخ 1235- که مطابق است با (وافاک یا رضوانها احمد)- چشم از جهان فرو می‌بندد و در کرمانشاه در جوار مرقد والد بزرگوارش مرحوم آقا محمد علی کرمانشاهی بخاک سپرده می‌شود، و جهان علم و فضیلت و تشیّع را در فقد عالمی روشن‌بین و دلسوز- که در طول حیات کوتاه و پرثمرش متجاوز از سی تألیف از خود بیادگار نهاده- داغدار می‌سازد.
ص: 16

تألیفات آقا احمد

1) عقد الجواهر الحسان.
2) رساله در جواب مسائل مرشد آباد.
3) رساله در بیان فضیلت علم امام عصر (عج).
4) رساله فیضیه در جواب مسائل علماء فیض‌آباد.
5) رساله در ولادت و وفات ائمه علیهم السّلام.
6) رساله صلاة و صوم.
7) تنبیه الغافلین.
8) کشف الریب و المین عن حکم صلاة الجمعة و العیدین.
9) کشف الشبهة عن حکم المتعة.
10) مناهج الأحکام فی القضاء و الشهادات.
11) قوت لا یموت.
12) شرح مختصر النافع.
13) شرح بر خلاصة الحساب.
14) شرح کتاب مختصر النافع.
15) تحفة المحبّین.
16) محمودیة فی شرح الصمدیة.
17) الدرر الغرویة فی الاحکام الالهیّة.
ص: 17
18) ربیع الازهار.
19) مخزن القوت فی شرح قوت لا یموت.
20) تحفة الإخوان.
21) تاریخ نیک و بد ایام.
22) جدول در شکوک صلاة.
23) غزواة امیر المؤمنین علیه السّلام.
24) تفسیر قرآن مجید.
25) مرآة الأحوال جهان‌نما.
26) تعلیقه علی تفسیر البیضاوی.
27) حاشیه بر انوار التنزیل.
28) مناهج الفقه.
29) رساله سؤال و جواب.
30) نور الأنوار در شرح بسمله.
31) کتابی در مناقب ائمه اطهار علیهم السّلام.
32) رساله در ردّ حرمت متعه.
33) تاریخ المعصومین.

کتاب حاضر

یکی از تألیفات ارزشمند آقا احمد کتاب حاضر است که یکبار بسال 1370
ص: 18
شمسی بخشی از آن متأسفانه به صورت ناقص و تحریف شده منتشر گردید و از آنجا که اعتقاد ما بر این است آثار گذشتگان آنگونه که هست و باقی مانده بدون هیچ کم‌وکاست و با رعایت امانت، و بدور از اعمال سلیقه و اغراض شخصی تحقیق و چاپ، و در اختیار دانش‌دوستان و اندیشمندان قرار بگیرد، لذا بر آن شدیم تا با تحصیل نسخه‌های متعدّد و سعی وافر در مقابله و تحقیق آن، کتاب (مرآة الأحوال جهان‌نما) را طبع نموده و در اختیار همگان قرار دهیم.
برای چاپ این کتاب از نسخه‌های ذیل در مقابله و تصحیح استفاده شده است.
1- نسخه (الف) به شماره 2845، کتابخانه ملّی تهران.
2- نسخه (ب) به شماره 1466، کتابخانه ملّی تهران.
3- نسخه (ج) به شماره 5716، کتابخانه مرکزی دانشگاه تهران.
4- نسخه (د) [که اصل آن در کتابخانه استاد سعید نفیسی است و به صورت میکرو فیلم] به شماره 2886، در کتابخانه مرکزی دانشگاه تهران نگهداری می‌شود.
در صفحات بعد کلیشه هریک را ملاحظه می‌فرمائید.
در پایان ضروری است زحمات حضرات حجج اسلام آقایان شیخ عبد اللّه محمّدی مازندرانی و سیّد حسن میرحسینی را در امر تحقیق ارج نهاده و برای همگان از درگاه حضرت باری جلّ و علا توفیق روزافزون مسئلت نمائیم.
ذکر این نکته نیز لازم است که مؤسسه علامه مجدّد وحید بهبهانی رحمه اللّه بر آن است که تمامی آثار علماء این بیت را بر طبق احصاء و فحص محقّقین این مؤسسه که متجاوز از 300 اثر است به تدریج تحقیق و در اختیار علماء
ص: 19
و دانشمندان قرار دهد، بدین منظور تلاش بی‌وفقه‌ای را در تدارک نسخه‌های خطی مربوطه و تحقیق آنها آغاز کرده و یکبار دیگر تقاضا دارد چنانچه کسی یا مؤسسه‌ای در مقام تحقیق و یا نشر یکی از آثار ایشان می‌باشد، قبلا با مؤسسه هماهنگ نموده تا از دوباره‌کاری و تکرار جلوگیری شود و در صورت لزوم از منابع و کتب خطی که در اختیار این مؤسسه است استفاده نمایند.
در خاتمه از همه صاحبنظران و اندیشمندان ضمن دعوت به همکاری؛ تقاضامندیم از ارشاد و راهنمائی به هنگام برخورد با خطا و لغزش دریغ نفرمایند.
و السلام علی عباد اللّه الصالحین
2 ذیحجه الحرام 1414
23 اردیبهشت 1373
مؤسسه علامه مجدّد وحید بهبهانی رحمه اللّه
ص: 20

مصادر مقدّمه:

1- قرآن کریم.
2- اعیان الشیعه/ دار التعارف، بیروت
3- دائرة المعارف اسلامی/ مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی، تهران.
4- دیوان امیر المؤمنین علیه السّلام/ دار صادر، بیروت.
5- ربیع الأبرار/ منشورات الشریف الرضی، قم.
6- ریحانة الأدب/ انتشارات خیّام، تهران
7- الکرام البرره/ دار المرتضی، مشهد.
8- مکارم الأخلاق/ مؤسسة الاعلمی، بیروت.
ص: 21
کلیشه نسخه‌ها
ص: 22
الف آغاز نسخه «2845» کتابخانه ملّی ایران
ص: 23
ب پایان نسخه «2845» کتابخانه ملّی ایران
ص: 24
ج آغاز فهرست «2845» کتابخانه ملّی ایران
ص: 25
د پایان نسخه «2845» کتابخانه ملّی ایران
ص: 26
ه آغاز نسخه «1466» کتابخانه ملّی ایران
ص: 27
و پایان نسخه «1466» کتابخانه ملّی ایران
ص: 28
ز آغاز نسخه «5716» کتابخانه مرکزی دانشگاه تهران
ص: 29
ح پایان نسخه «5716» کتابخانه مرکزی دانشگاه تهران
ص: 30
ط آغاز فهرست «5716» کتابخانه مرکزی دانشگاه تهران
ص: 31
ی پایان نسخه «5716» کتابخانه مرکزی دانشگاه تهران
ص: 32
ک آغاز نسخه «2886» میکرو فیلم کتابخانه مرکزی دانشگاه تهران
ص: 33
ل آغاز فهرست «2886» میکرو فیلم کتابخانه مرکزی دانشگاه تهران
ص: 34
م پایان فهرست «2886» میکرو فیلم کتابخانه مرکزی دانشگاه تهران
ص: 3

[فهرست به قلم مولف]

مرآت الاحوال جهان‌نما سفرنامه تألیف
آقا احمد بن محمّد علی بهبهانی (آل‌آقا)
(1191- 1243 ه ق)
جلد اوّل
تحقیق
مؤسسه علّامه مجدد وحید بهبهانی (ره)
ص: 5
بسم اللّه الرحمن الرحیم
الحمد للّه و الصلاة علی رسوله و آله. فبعد چون مجلّد اوّل کتاب مرآت الأحوال جهان‌نما از قلم وقایع‌نگار این بنده دل افکار به سمت[16] ظهور رسید و در آن به نوعی که عادت مؤلّفین است در ابتدای هر فصلی عنوانی ننوشته، بلکه زنجیره کلام را به یکدیگر متصل کرده، در هر موضعی که مطلب تازه‌ای بیان نموده لفظ فصل نوشته بود، لهذا این چند کلمه به عنوان فهرست به جهت سهولت اطّلاع بر مطالب مندرجه در آن نگارش می‌شود. و من اللّه التوفیق.
بدانکه! این مجلّد مشتمل است بر پنج مطلب و خاتمه.
مطلب اوّل در ذکر مجملی از احوال و عدد اولاد و احفاد امجاد[17] عالم فاضل مقدّس متّقی مرحوم مولانا محمّد تقی مجلسی- علیه الرحمه- است؛ و در آن
ص: 6
پنج[18] فصل است:
فصل اوّل: ذکر احوال و تصانیف و عدد اولاد و تاریخ وفات و مدفن آن مرحوم است.
فصل دویّم: ذکر فاضل مقدّس عالم، ملا عزیز اللّه فرزند اکبر آن مرحوم و عدد اولاد و احفاد اوست، مثل: میرزا کاظم و میرزا محمّد تقی الماسی، و میرزا حیدر علی و غیرهم ... و اولاد ایشان، و ذکر الماسی است که در موضع دو انگشت حضرت امیر المؤمنین علیه السلام در نجف اشرف منصوب است.
فصل سیّم: ذکر زبدة المحققین مولانا عبد اللّه فرزند اوسط آن مرحوم و عدد اولاد و احفاد او است، مثل ملا محمّد نصیر و ملا زین العابدین و ملا محمّد تقی و اولاد ایشان.
فصل چهارم: ذکر اولاد و احفاد علّامه وحید ملّا محمّد علی استرآبادی از بطن صبیّه
ص: 7
مرضیّه آخوند ملّا محمّد تقی[19] علیه الرحمه است، مثل: ملّا محمّد شفیع و ملا کمال الدّین حسین و اولاد ایشان.
فصل پنجم: ذکر فاضل ربّانی ملّا میرزای شیروانی، و اولاد و احفاد اوست، مثل: ملا حیدر علی نجفی و غیره، و احوال حاجی ابو القاسم حمله‌دار، و والده حاجی جعفر عموی میرزا غلام حسین خان، و زوجه آقا میرزای کفن‌نویس، و میرزا صالح ساکن بندر هوگلی در بنگاله و امثال آنها، و نسبت داشتن شیخ محمّد علی حزین به سلسله آخوند مرحوم.
مطلب دویّم در ذکر احوال و اولاد و احفاد امجاد غوّاص بحار الانوار آخوند ملّا محمّد باقر مجلسی فرزند کوچک مرحوم ملّا محمّد تقی- سابق الالقاب- است و در آن چهار فصل است:
فصل اوّل: مجملی از احوال آن جناب، و عدد تصانیف و مقدار ابیات آنها، و عدد
ص: 8
اولاد و احفاد امجاد اوست بر سبیل اجمال، و اشاره به کشته شدن معصومعلی شاه، سر حلقه اهل ضلال صوفیه، در عصر پادشاه جم جاه فتحعلی شاه قاجار، نصره اللّه الملک المختار، به حکم والد ماجد این فقیر.
فصل دویم: عدد اولاد آن مرحوم است از بطن همشیره فاضل سید مقدّس، میرزا علاء الدّین محمّد گلستانه، شارح نهج البلاغه، و بیان احوال فاضل بی‌نظیر جناب میر محمّد حسین، امام جمعه اصفهان دام فضله، و والد غفران مآب آن جناب و باقی این سلسله علیّه.
فصل سیّم: ذکر اولاد آن مرحوم از بطن همشیره ابو طالب خان نهاوندی است.
فصل چهارم: ذکر اولاد آن مرحوم از بطن جاریه است.
مطلب سیّم بیان مجملی از احوال فاضل کامل و عالم عامل، مولانا محمّد صالح مازندرانی، شارح اصول کافی و ذکر اولاد و احفاد امجاد اوست از بطن صبیّه
ص: 9
مرضیّه مرحوم ملّا محمّد تقی مجلسی سابق الذکر و در آن هشت فصل است:
فصل اوّل: ذکر احوال آن جناب و کیفیّت مواصلت فیما بین او و آخوند مرحوم، و اشاره به احوال مقدّسه فاضله، آمنه بیگم و عدد اولاد امجادش.
فصل دویم: ذکر فاضل متبحّر آقا هادی، مترجم قرآن شریف، خلف آن مرحوم و اولاد او.
فصل سیّم: ذکر فاضل کامل آقا نور الدّین محمّد، خلف دیگر آن مرحوم و بیان نسبت جد امجد فقیر، عمدة المجتهدین آقا محمّد باقر اصفهانی مشهور به بهبهانی قدّس سرّه، و فاضل عامل میرزا عبد الرّزاق، قاضی شرعیّات نجف آباد اصفهان به مرحوم آقا نور الدّین محمّد مزبور- علیه الرحمه- و ذکر اولاد فاضل کامل آخوند ملّا اکمل- علیه الرحمه- است بر سبیل اجمال.
فصل چهارم: ذکر عالم ادیب ملا سعید. متخلّص به اشرف، خلف دیگر آن مرحوم و آمدن او به هندوستان، و تعلیم‌دادن زیب النسا بیگم صبیه عالمگیر را،
ص: 10
و اولاد او.
فصل پنجم: ذکر فاضل مقدس آقا حسنعلی، خلف دیگر آن مرحوم و اولاد او.
فصل ششم: ذکر آقا عبد الباقی، خلف دیگر آن مرحوم و اولاد او، و ذکر احوال مرحومان حاجی محمّد علی و حاجی اسماعیل و وصلت ایشان با طایفه مهابت جنگ صوبه‌دار[20] بنگاله و اولاد آنها، و اشاره به اولاد نوّاب مظفر جنگ، و دلاور جنگ، و ذکر حاجی محمّد جعفر، و احوال میرزا غلامحسین خان و برادر و همشیره‌های وی با اولاد ایشان است.
فصل هفتم: ذکر اولاد سید فاضل کامل، میر ابو المعالی از بطن صبیّه مرضیّه آن مرحوم و احوال سادات کازرون، و بیان نسبت عمدة المجتهدین میر سیّد علی طباطبائی دام ظلّه و سیّد عبد اللّه کازرونی به آخوندین مرحومین.
فصل هشتم: ذکر فاضلین کاملین، آخوند ملا محمّد رفیع جیلانی و برادرش ملا
ص: 11
محمّد شفیع و خلف آن دو مرحوم از بطن دو صبیّه مرحوم میر ابو المعالی بزرگ، اعنی مرحوم مغفور نوّاب میرزا محمّد علی و حلیله جلیله او و اولاد و احفاد امجاد ایشان، چون جناب مستطاب نوّاب میرزا محمّد جعفر یزدی، و ذکر میرزا محمّد داود شیخ الاسلام آن بلده و سلسله ایشان است.
مطلب چهارم ذکر مجملی از احوال و اولاد استاد المتأخّرین جدّ امجد این فقیر آقا محمّد باقر اصفهانی مشهور به بهبهانی سابق الذکر- قدس سرّه- و اولاد آقا محمّد علی و آقا محمّد حسین و آقا حسن رضا اخوه آن جناب و اختین مکرّمتین[21] ایشان، و در آن چهارده فصل است.
فصل اوّل: ذکر مجملی از احوال و بیان تصانیف و عدد اولاد و تاریخ فوت جناب آقا محمّد باقر معظم الیه است.
فصل دویم: ذکر احوال قدوة المجتهدین مرحوم آقا محمّد علی فرزند ارشد اکبر آن
ص: 12
جناب- والد این فقیر- و تشریف بردن ایشان به ایران، و احوال مرحوم حاجی محمّد رحیم بیک و اولاد او، و ذکر بعضی از وقایع‌دار المرز رشت و دار المؤمنین قم، و سبب ملاقات آن جناب با علیمراد خان زند، و وقایع مجمله جزئیّه دیگر که تا اواخر عمر رویداد شد، و ذکر کشته شدن عالیجاه اللّه قلی خان زنگنه، و ایّام حکومت مرحوم عالیجاه حاجی علیخان زنگنه و فوت او، و عزل شدن عالیجاه مصطفی قلی خان از حکومت و آمدن حکّام قاجاریه به کرمانشاهان، و تاریخ وفات آن مرحوم، و عدد اولاد و ذکر بعضی از تصانیف آن جناب، و شرح وصیّت کردنش بر ابقای ثلث منافع حمّام واقع در اراضی ملکیّه کرمانشاهان و رسانیدن آن به فقرای سادات و عوام.
فصل سیّم: ذکر احوال نقاوة المجتهدین، آقا محمّد جعفر فرزند اکبر ارشد آن مرحوم و اولاد و تصانیف او.
فصل چهارم: ذکر عالی جناب نورچشمی آقا محمّد اسماعیل فرزند دیگر آن مرحوم و اولاد او، و ذکر آخوند ملا شریف کرمانشاهانی و احوال نورچشمی آقا محمود فرزند دیگر آن مرحوم، و عدد اولاد این فقیر تا اوان تألیف این رساله.
فصل پنجم: احوال همشیره کبری و اولاد او، و ذکر همشیره صغری و فوت
ص: 13
نورچشمی محمّد و احوال دو همشیره او.
فصل ششم: احوال عالیجناب مجتهد الزّمانی آقا عبد الحسین عمّ نامدار و الاتبار این فقیر و اولاد و تصانیف او، و اشاره به کیفیّت امر نماز جماعت در ملک هند.
فصل هفتم: ذکر احوال عالیجناب مجتهد الزّمانی جناب میر سیّد علی طباطبائی و اولاد او از بطن عمّه این فقیر و دیگران و تصانیف او، و شرح احوال باغات و خانه‌هائی که آن جناب حسب الوصیّه بعضی از اهالی هند در عتبات خریده [و] وقف نموده است.
فصل هشتم: ذکر سلالة المجتهدین آقا سیّد محمّد بن آقا سیّد علی سابق الذکر و اولاد و تصانیف او.
فصل نهم: ذکر عالیجناب آقا سید مهدی، خلف کوچک جناب سید سابق الذکر و احوال صبیّه آن جناب که از بطن عمّه مکرّمه است.
ص: 14
فصل دهم: ذکر اولاد همشیره معظّمه سیّد سابق الالقاب از نسل مرحوم آقا سیّد عبد اللّه عطّار.
فصل یازدهم: ذکر اولاد مرحوم آقا محمّد علی عمّ والد این فقیر است، مثل: حاجی رضا کفن‌نویس و غیره، و ذکر آخوند ملا محمّد که در این اوقات در بهبهان است.
فصل دوازدهم: ذکر احوال عالیجناب عمدة المحققین حاجی محمّد حسین کازرونی عمّ دیگر والد این فقیر و اولاد او، اعنی عالیجناب میرزا هادی و همشیره‌های او است.
فصل سیزدهم: احوال مرحوم آقا حسن رضا، عمّ دگر والد این فقیر، و ذکر مرحوم آقا محمّد ابراهیم و ملا محمّد که در بهبهان است، و اشاره به اولاد و بعضی دیگر از برادران جدّ امجد این فقیر است، مثل: حاجی شفیع ضرابی و آقا حسن صرّاف و غیرهما.
ص: 15
فصل چهاردهم: ذکر دو همشیره معظّمتین جدّ مرحوم، اعنی والده جناب میر سیّد علی سابق الالقاب و مرحوم میر سیّد علی مشهور به «بزرگ» و اولاد او.
مطلب پنجم ذکر احوال سراپا اختلال مسوّد[22] این اوراق و اهالی و ممالک هندوستان و شرح احوال ممالک فرنگ است و در آن سه مقصد است:
ص: 16
مقصد اوّل ذکر شرذمه‌ای[23] از احوال فقیر از بدو ولادت تا ورود به جزیره ممبئی از جزایر هند و آن مشتمل بر نوزده فصل است.
فصل اوّل: ذکر مجملی از احوال از بدو ولادت تا سنه یک هزار و دو صد و ده [1210] هجری و احوال بلده کرمانشاهان.
فصل دویم: ذکر بعضی از علماء و امراء و اعیان آن بلده.
فصل سیّم: ذکر مهاجرت از آن بلده به سمت عتبات عالیات به اتّفاق بندگان اخوی و الاتبار با جمعی از اخیار، و ذکر چشمه آب گرم و شهر ذهاب.
ص: 17
فصل چهارم: ذکر شهر بغداد و قبر قنبر غلام حضرت امیر علیه السلام و شیخ کلینی، و شیخ عبد القادر و ابو حنیفه و معروف کرخی، و جنید بغدادی و امثال آنها، و مسجد براثا.
فصل پنجم: ذکر بلده طیّبه کاظمین علیهما السلام و ذکر مجتهد العصر جناب سیّد محسن بغدادی و سید عبد اللّه بن شبّر، و قبر شیخ مفید و ابن قولویه و دو امامزاده، و ابا یوسف شاگرد ابو حنیفه، و محلّ قبر سید مرتضی و سید رضی، و تذهیب قبّه مبارکه امام موسی و امام محمّد تقی علیهما السلام، و تعمیر صحن مقدس آن دو بزرگوار.
فصل ششم: ذکر قصبه حلّه و قبر محقّق صاحب شرایع و جمعی دیگر از علماء، و مدفن علّامه و ملّا احمد اردبیلی و فخر المحققین، و مسجد شمس، و احوال قبر ذی الکفل که میان نجف اشرف و حلّه است.
فصل هفتم: ورود نجف اشرف و تاریخ تذهیب قبّه مبارکه و ساخته شدن ضریح
ص: 18
نقره، و تاریخ نکاح صبیّه خاله محترمه، و رفتن بندگان اخوی به مکّه معظّمه با میرزا احمد شیخ الاسلام و جمعی دیگر از اعلام، و ذکر تحصیل علوم در خدمت جناب ملا اسماعیل یزدی و جناب سیّد المجتهدین جناب سید محمّد مهدی طباطبائی، و ذکر مساجدی که در کوفه است، و قبر یونس و هود و صالح علیهم السلام، و تاریخ وفات جناب سید سابق الالقاب و تصانیف و اولاد او، و محل دفن پادشداه غفران‌پناه آقا محمد خان قاجار و تاریخ کشته شدن او، و معاودت فقیر به کرمانشاهان و مراجعت از آن و تحصیل افادات جناب شیخ المجتهدین شیخ محمّد جعفر نجفی، و ذکر اسامی بعضی از هم‌سبقان[24]، و ذکر بعضی از فضلاء آن بلده طیّبه و ملّا محمود کلیددار و مشرّف شدن اخوی والاتبار با عیال به عتبات و فوت حلیله جلیله‌اش والده نورچشمی آقا محمّد صادق[25] و فوت مرحوم مغفور فاضل ربّانی میرزا مهدی شهرستانی، و معاودت فقیر به کرمانشاهان دفعه ثانیه، و فوت مرحوم والد ماجد، و ذکر قتل و غارتی که در کربلای معلّی از ستم طایفه وهّابی شد و شرح مذهب ایشان، و نقل رساله‌ای که در کفر اهل اسلام نوشته‌اند بعینها و جواب از آن بر وجه اجمال، و حرکت دادن عیال از نجف به سمت کرمانشاهان، و اجازه دادن جناب شیخ و جمعی دیگر از مجتهدین به این فقیر، و بعضی از احوال وقایع جزویه[26] که در ضمن وقوع این وقایع به وقوع رسیده تا ایّام مسافرت به سمت دار المؤمنین قم.
ص: 19
فصل هشتم: ذکر دار المؤمنین قم مدفن [حضرت] معصومه علیها السلام خواهر حضرت امام رضا علیه السلام و علی بن جعفر و رسیدن به خدمت عالم ربّانی جناب میرزا ابو القاسم جاپلاقی در آن بلده، و اجازه دادن آن جناب به این فقیر، و وقایع جزویه دیگر.
فصل نهم: ذکر ورود بروجرد و سایر احوال در آن بلده.
فصل دهم: ذکر ورود نهاوند و معاودت از سفر قم به بلده کرمانشاهان، و رفتن به عتبات عالیات به اتّفاق نورچشمی آقا محمود و جمعی از دوستان، و ابتدای عزیمت سفر هندوستان و مانع شدن بعضی از اعیان کرمانشاهان در بلده طیّبه کاظمین، و رفتن به کرمانشاهان و تاریخ مهاجرت از آن به قصد زیارت مشهد مقدّس رضوی علیه السلام.
فصل یازدهم: ذکر ورود بلده همدان و ملاقات با شاهزاده والاتبار در آن دیار، و ذکر
ص: 20
گوشمالی به علی پاشا حاکم بغداد، و ذکر عالیجاه خان جان خان مکری[27]، و ذکر عالیجناب میرزا ابو طالب قاضی و جمعی دیگر از علماء آن بلده، و عالیجاه محمّد حسین خان قراگزلو.
فصل دوازدهم: ذکر ورود کاشان.
فصل سیزدهم: ذکر ورود قصبه نائین.
فصل چهاردهم: ذکر ورود دار العباد یزد و احوال اولاد عالی جاه محمّد تقی خان حاکم آنجا و جمعی دیگر از اعیان و علمای عالیشأن آن بلده، و مسافرت به سمت مشهد مقدّس به اتفاق عالی‌جاه[28] حاجی محمّد هادی خان، خلف خان معظم الیه و اوصاف او.
فصل پانزدهم: ذکر ورود قصبه طبس و ذکر میر حسن خان حاکم آنجا و آخوند ملّا
ص: 21
حمزه.
فصل شانزدهم: ذکر ورود قصبه تون و تربت حیدریّه.
فصل هفدهم: ذکر ورود مشهد مقدّس و احوال آن بلده طیبّه و قلعه آن، و احوال حرم محترم و قبّه مبارکه و ضریح مقدّس و خیانت اولاد شاهرخ میرزا به آن سرکار فیض مدار، و محل قبر مرحوم میرزا مهدی مشهدی که به ستم آن ملاعین شهید شد و اولاد آن مرحوم، و ذکر جمعی از علمای نامدار و شاهزاده محمّد ولی خان قاجار و قبر شیخ بهائی و ربیع بن خثیم، و معاودت از آن بلده طیّبه، و ملاقات با عالیجناب میر محمّد حسین امام جمعه اصفهان در طبس، و عزیمت سفر هندوستان در یزد و سایر احوال جزویه که در این اثنا روی داده است تا اوان ورود بندر عباسی.
فصل هجدهم: در ورود بندر عباسی و ابتلای به دست سیّد رضا سندی، و احوال از جزیره قشم تا ایّام[29] ورود به بندر مسکت که به مسقط مشهور است.
ص: 22
فصل نوزدهم: احوال مسقط و سوار شدن بر جهاز به عزم جزیره ممبئی تا اوان ورود به آن جزیره و رؤیت هلال محرّم الحرام سنه هزار و دو صد و بیست [1220- هجری] را در آن بندر، و ماتم‌داری شیعیان در آنجا، و ابتلای رفاقت آقا محمّد حسن[30] خراسانی و تعلّق یافتن امور نظارت من به او، و بعضی از سوانح جزویه که در دریا روی داد، و بعضی از عجایباتی که در آن دیدم.
ص: 23
مقصد دویّم در ذکر احوال از بدو ورود به جزیره ممبئی تا زمان ختم تألیف این رساله است، و ذکر احوال و عادات و رسوم کشور هند، و ذکر بلاد و اعاظمی است که در آن ملک دیده‌ام، و آن مشتمل بر بیست و شش فصل است:
فصل اوّل: بیان صوبه جات هند و دکهن و بنگاله.
فصل دویّم: ذکر اعیاد و عبادات اغلب اهالی هند، مثل: رقص برهمن بچگان، و عید رت جاتره و دیوالی و دسیهره و بسنت و هولی، و عیدی که شیخ بهائی در کشکول به هندیان نسبت داده است، و چرخ پوچه و معارکه رام و روانه است که در صوبه اوده می‌شود. و ستّی شدن و سوختن زنان هنود با شوهران، و احوال هنود در وقت احتضار در کنار رود گنگه، و احوال مرده کام و روزه مشکل گشا و نذورات جکه به جهت سلامتی خدا، و نیاز حضرت فاطمه علیها السلام، و نیاز حضرت عبّاس علیه السلام.
ص: 24
فصل سیّم: ذکر اغلبی از رسوم و عادات مملکت هندوستان، مثل: هندوی، و برات کردن زر از ملکی به ملک دیگر، و «کهریال» که به جهت تشخیص ساعات لیل و نهار مقرّر کرده‌اند، و نذر دادن کوچکان به بزرگان از قسم روپیه و اشرفی، و علّت و مبدأ آن، و طریقه سلام کوچکان به بزرگان، و «داک» که به جهت فرستادن مکاتیب به امکنه بعیده، مقرّر کرده‌اند و کیفیت رفتن به امکنه بعیده در مسافت قلیله، و وضع نعمت‌خانه، و «هرکاره» که به جهت اطلاع بر احوال مردم معیّن کرده‌اند، و اقسام سواری، و کیفیّت تبلیغ پیغام و خطاب کوچکان به بزرگان و احوال شب هلال هر ماه، و رسوم و عادات ایشان در هنگام عروسی، و احوال زنان بعد از فوت شوهران، و خطاب دادن سلاطین به امراء و حکّام، و کیفیّت حکم دادن سلاطین به حکّام در نواختن «نوبتخانه»، و کیفیّت رفتن به حضور حکّام و آداب آن، و «گازران»[31] که به هندی «دهونی» گویند، و کنّاسان که به هندی حلال‌خور گویند، و کثرت زنا و لواطه و شرب خمر در این ملک، خصوص در مرشدآباد؛ و خصوص در اعاظم و امیرزادگان آن بلده، و مدح نوّاب سعادت علیخان بهادر و جماعت انگریز در این باب، و ذکر سخن ناظم آن بلده که از طرف خود در عذر ترک عبادات و ارتکاب معاصی به ضعیف عقلان می‌گوید، و جواب از آن به دو وجه، و شیوع تراشیدن ریش در تمام این ملک، و پرورش دادن اولاد دیگران، و به
ص: 25
فرزندی داشتن ایشان، و ذکر نورچشمی بهادر میرزا حفظه اللّه تعالی.
فصل چهارم: در ذکر احوال پیگو، زیر باد هند و پادشاه آنجا، و بعضی از رسومات آن ملک مثل طریقه اعزاز به سلاطین، و طریقه منازعه و مناکحه، و طریقه نوشتن مکاتبات و غیرها.
فصل پنجم: در بیان تاریخ ورود این فقیر در جزیره ممبئی، و ذکر سیّد تقی تاجر اصفهانی و احوال آن جزیره و کثرت مار در آنجا و ذکر مناره آن، و کیفیت جزر و مد دریا و علّت آن، و علّت شدّت مد در کلکتّه در ایّام و اوقات مخصوصه، و ذکر گورنر دنکین حاکم آن جزیره، و احوال مهدی علی خان غازی پوری خراسانی الاصل و اولاد او، و خوب شدن انبه در[32] آن جزیره، و رفتن به نپولی به عزم حیدرآباد، و ذکر قصبه «پونه» و میرزا علی اکبر، و بتخانه، و ذکر «تلجاپور» و ذکر امین‌آباد و معدن فولاد.
فصل ششم: ذکر ورود بلده حیدرآباد دکهن و کیفیّت ملاقات با غفران‌پناه میر عالم بهادر و بنای قلعه مبارکه کربلای معلّی و تعمیر قلعه شریفه نجف اشرف از یمن
ص: 26
همّت آن عالی‌جاه و توسّط این فقیر، و تاریخ فوت میر عالم مذکور
و ذکر فی الجمله؛ از احوال آن بلده، و احوال نوّاب نظام علی خان بهادر و تاریخ فوت او، و کیفیّت رخنه یافتن انگریزان در آن ملک، و ذکر مشیر الملک ارسطو جاه، و کشته شدن تیپو سلطان، و ذکر مرحوم میر عبد اللطیف خان شوشتری و تاریخ فوت او، و ذکر دائره میر و محمّد علی خان شوشتری و بیماری من و وصیّت کردن به میر موصوف.
و ذکر شهریار الدّوله و منیر الملک، و نظام یار جنگ، و معین الملک و علی بیک خان کرمانی، و اعتصام الدّوله و خدابخش بیک تبریزی، و آقا حسن خراسانی، و اشاره به احوال چند او، حکم تاری و سیندهی که از درخت خرما و تار حاصل می‌شود.
و احوال محمّد علی خان و عبد اللّه خان پسران علی مراد خان زند، و فوت برادر ملا میرزای اسدآبادی در حیدرآباد، و ذکر اولاد سیّد احمد علیخان مازندرانی و فیّاض علیخان، و ذکر نعل پاره که در حیدرآباد است، و ذکر آثار مبارک و قدم شریف و ساختن شبیه ضرایح مقدّسه و دفن آنها، و کیفیّت تعزیه‌داری در مچهلی بندر و کوه مولا و مسجد جامع آن شهر که به مکّی مسجد مشهور است، و مسامحه اغلب اهالی هند در احکام کلیّه و دقّت ایشان در جزئیّات.
فصل هفتم: تاریخ ورود سفیر روشن ضمیر عالیجاه محمّد نبی خان به جزیره ممبئی به اتّفاق جناب میرزا محمّد حسین شهرستانی و آقا سید حسن عطّار، و علّت
ص: 27
راه و رسم سفارت میان انگریزان و پادشاه جم‌جاه عالم پناه فتحعلی شاه قاجار نصره اللّه الملک المختار، و رفتن مهدی علیخان خراسانی سابق الذکر به سفارت از جانب انگریزان قبل از مستر مالکم و رفقای او، و کیفیّت صحبت حضرت ظل اللّه با مستر مالکم، و ملاقات مستر مالکم در کرمانشاهان با مرحمت و غفران پناه والد ماجد این فقیر، و تألیف فرمودن آن جناب رساله نبویّه را حسب الخواهش او، و تاریخ ورود مرحوم حاجی خلیل خان به جزیره ممبئی به عنوان سفارت از جانب پادشاه گیتی‌پناه، و کشته شدن او، و رفتن مستر منستین به دربار عظمت مدار به جهت اعتذار، و معیّن شدن عالی‌جاه محمّد نبی خان به خدمت سفارت، و ملاقات من با او در ایران، و ورود او به جزیره مذکوره به اتفاق رفقای سابق الذکر، و ورود رفقای ایشان به حیدر آباد، و رفتن آقا سید حسن به تنهائی به مچهلی بندر با حاجی محمّد علی رنانی، و تاریخ فوت ملّا اسماعیل رشتی و مجملی از احوال او.
فصل هشتم: ذکر خروج فقیر از حیدر آباد به سمت مچهلی بندر، و ورود به آن بندر و احوال اعزّه آنجا مثل: آقا محمّد جعفر، خلف حاجی اسد اللّه اصفهانی و نحو آن، و ذکر قلعه آنجا، و ذکر رؤیت هلال ماه محرّم الحرام سنه [هزار و] دو صد و بیست و یک [1221] در آن بندر.
فصل نهم: تاریخ خروج از مچهلی بندر به عزم کلکتّه و ذکر بعضی از
ص: 28
سوانحات[33] عرض راه و احوال جگنات.
فصل دهم: تاریخ ورود به کلکتّه و ذکر جمعی از تجّار آن بندر، و کیفیّت شهر و قلعه آنجا.
فصل یازدهم: تاریخ خروج از کلکتّه به سمت مرشد آباد، و ذکر قصبه شیورام پور که به سیرام پور مشهور است، و ذکر چچره و سعید آباد.
فصل دوازدهم: تاریخ ورود مرشد آباد و ملاقات با بیو بیگم صاحبه، و استیجار حج و زیارت به جهت او از میرزا اسماعیل لکهنوئی، و اراده توقّف چند ماه حسب الخواهش بیگم موصوفه، و تاریخ نکاح والده نور چشمان محمّد و علی، و قطعه‌ای که سفیر سابق الالقاب در آن باب فرمود، و ذکر انقلاب احوال آن بلده و بیان اطوار[34] اغلب اهالی آن و احوال بیو بیگم و منی بیگم، و ملاقات با دلیر جنگ مسمّی به ناظم، و تاریخ شروع در تألیف رساله «قوت لا یموت» و ذکر نوّاب میر منگلی و میرزا ابو الحسن خان داود باغی، و میرزا احمد،
ص: 29
داروغه حسینیه آن بلده، و اشاره به بعضی از جهّال که در لباس علما رفته‌اند در این کشور و سبب عداوت ایشان با من، و احوال جماعتی که فقیری به ایشان نفرین کرده است، و ذکر دیدفر، و بیان مذهب خفشانی که در اواخر عهد عالمگیر پادشاه حادث شده است، و انقراض آن بر وجه تفصیل، و احوال مهتاب رای جکت سیته[35]، و ذکر مهاجنان و بیمه کردن ایشان اموال التجاره تجّار را، و ذکر ورود جناب میرزا محمّد حسین شهرستانی در آن بلده، و مسلمان شدن عبد اللّه از قوم فارسی آتش‌پرست نزد من.
فصل سیزدهم: ذکر خروج از مرشد آباد به سمت عظیم آباد، و ذکر بعضی از قرای واقعه در اثنای راه مثل: قصبه راج محل و قصبه بهاکل‌پور و قصبه منگیر و ذکر چشمه آب گرم که به سیتاکند مشهور است.
فصل چهاردهم: ذکر ورود عظیم آباد و وجه تسمیه آن و احوال غصب شدن مسجد و مدرسه نوّاب سیف خان با توابع و ملحقات و موقوفات آنها به ستم بعضی از گمراهان، و ذکر نوّاب عباس قلیخان بهادر، و سیّد کاظم علی خان بهادر، و میر محمّد مؤمن بهبهانی، و آقا زین العابدین گل گلاب و خروج از آن، و دزدی که در منزل دانا پور شد، و معاودت به آن شهر.
ص: 30
فصل پانزدهم: خروج از عظیم آباد دفعه ثانیه به رفاقت منشی عزیز اللّه و ذکر قصبه شهسرای که به سسرام مشهور است، و مقبره شیرشاه، و خروج او، و وضع سرا، و بهیاره، و رفتن همایون شاه به ایران پیش شاه طهماسب بن شاه اسماعیل ابو البقاء به استمداد؛ و اعانت او به وی.
فصل شانزدهم: ذکر ورود بنارس و احوال آن بلده، و ذکر احوال شیخ محمّد علی حزین و قبر او و جمعی از علماء معاصرین و استادان وی، ورد سخن بعضی از جهّال که در شأن وی گفته‌اند، و ذکر مسجد آن بلده و خط نوشتن به والده ماجده مکرمه آصف الدوله به صحابت علی اصغر بیک سمنانی.
فصل هفدهم: خروج از بنارس به عزم فیض آباد، و ذکر قصبه جونپور و فاضل جونپوری و مسجد آن، و روغنی که به عمل می‌آورند و زنان بر سر می‌مالند، و ذکر گل کیوره، و ذکر پل آنجا وبانی آن و سید امجد علیخان، و ذکر درخت بر و رسیدن هرکاره با مراسله نوّاب ناظر محمّد و آداب علی خان از فیض آباد به سلطان پور، و ذکر «بهدرسه» و میر سبحانعلی رئیس آن قریه.
ص: 31
فصل هجدهم: ذکر ورود فیض آباد و استقبال آمدن بزرگان و امراء و اعیان و ملاقات با جناب عالیه سابقة الذکر و رؤیت هلال محرم الحرام سنه یک‌هزار دو صد و بیست و دو [1222] هجری در آن شهر.
و ذکر احوال آن بلده از بدو آبادی تا اوان خرابی، و ذکر نوّاب برهان الملک و صفدر جنگ و تاریخ وفات ایشان و وجه تسمیه آن بلده به فیض آباد و بنگاله، و سبب محاربه شجاع الدّوله با جماعت انگریزیه و شکست او و راه یافتن آن قوم در ملک وی، و اعانت کردن جناب عالیه به نوّاب وزیر در ادای مال المصالحة، و فوت نوّاب شجاع الدّوله، و انتقال ریاست به نوّاب آصف الدّوله و سکونت او در بلده لکهنو[36] به مشورت مختار الدّوله، و ذکر حسب و نسب و اوصاف جناب عالیه سابقة الذکر و ذکر نوّاب ناظر محمّد داراب علیخان معتمد آن سرکار و میرزا حسنعلی مستاجر رات حویلی، و ذکر جمعی از امراء و بزرگ زادگان آن بلده چون نوّاب میرزا غیاث الدین محمّد خان بهادر و میرزا محمّد تقی خان بهادر و خلف ارجمند او میرزا حیدر صاحب و تاریخ عروسی وی و همشیره مکرمه‌اش، و عناد ورزیدن امام جمعه آن بلده با ما، و ذکر میرزا حجو صاحب و میرزا سیّد و صاحب با اولاد امجاد ایشان، و ذکر میرزا محمّد علیخان و میرزا نصیر خان و نوّاب ظفر الدوله و طرب علیخان، و ذکر آخوند ملا جواد کشمیری و میرکلو فاضل و میر نجف علی
ص: 32
فاضل، و احوال میر عبد العلی امام جمعه، و ذکر بعضی از طلبه علوم که نزد من به تحصیل مشغول بودند، و رخصت شدن جناب میرزا محمّد حسین به سمت عتبات عالیات و خروج من از آن بلده به عزم لکهنو، و ذکر زری که بر بازوی مسافر می‌بندند به نذر امام ضامن علیه السلام.
فصل نوزدهم: ورود لکهنو و ذکر میرزا ابو طالب خان بهادر داماد نوّاب وزیر الممالک سعادت علیخان و علت هرکاره معین کردن نوّاب وزیر بر در خانه فقیر، و کیفیت سلوک بعضی از مجاورین در آن بلده، و ذکر نوّاب قاسم علیخان خلف نوّاب سالار جنگ و جواب و سؤالی که فیما بین من و نوّاب وزیر شد، و علّت عدم موافقت میان من و ایشان، و اتمام رسیدن جزو اوّل «قوت لا یموت» در آن بلده، و مقدمه[37] نماز عید رمضان المبارک و علّت تصنیف کردن من رساله «تنبیه الغافلین» را و طلبیدن جناب عالیه مرا به فیض آباد، و بیان عدم قصور سیّد مومی[38] الیه در اتمام شرایط دوستی با من، و ذکر بعضی از اعزّه بلده لکهنو چون آخوند ملّا مقیم کشمیری و حکیم ظفر علی و میرزا علی شریف و آقا باقر خلف معالج خان و میرزا صفی قمّی و خلف او و میر جعفر شوشتری و میرزا باقر اصفهانی، و ملا محمّد شوشتری متخلّص به خطا، و ذکر احوال شهر لکهنو و حسن خانه، و وضع شهر و پل آصفیّه، و احوال نوّاب آصف الدوله مرحوم و معامله کردن آن و نهر آصفیّه در نجف اشرف،
ص: 33
و تعزیه خانه آصفیّه در لکهنو و ذکر ممتاز گنج که به تاج گنج در اکبر آباد مشهور است، و ذکر احسان آصف الدوله در ایّام قحط و غلا و تتمه احوال آن غفران مآب و سجع مهر کلان آن، و ذکر مجملی از وقایع ایّام حکومت آن مرحوم و انتقال بنارس به انگریز به شور مختار الدوله و کشته شدن آن، و ذکر حسن رضا خان و نیابت او و حیدر بیک خان، و ذکر گورنر هشینگ و راجه چیت سنگ و احوال تکیت رای هندو و سبب عزل حسن رضا خان و انتقال نیابت به تفضل حسین خان کشمیری، و احوال راجه جها و لعل و اخراج شدن مستر چیری از لکهنو و آمدن گورنر شور بهادر از کلکتّه به لکهنو به اعانت حسن رضا خان و بردن گورنر راجه جها و لعل را همراه خود از لکهنو و سکونت او در عظیم آباد، و تاریخ فوت نوّاب وزیر معظم الیه، و ذکر احوال نوّاب وزیر علیخان و جلوس او بعد از آصف الدوله در لکهنو بر مسند وزارت و آمدن گورنر شور بهادر مذکور بر داک از کلکتّه به تدبیر امور در لکهنو، و ذکر وقایع بی‌بی‌پور، و قید شدن وزیر علیخان و مکالمه او با گورنر و انتقال مسند به نوّاب سعادت علی خان بهادر، و بیان مراتب اخلاق گورنر و احسان او به وزیر علی خان، و حسن تدبیرات او در مقیّد ساختن وزیر مذکور، و بیان سوء تدبیر ارکان دولت آصفیّه در قید و عزل او و احوال وزیر مذکور در بنارس، و احوال ملا محمّد خلف ملا امام قلی و کشته شدن آن و کشته شدن مستر چیری و رفتن وزیر علیخان پیش راجه جی‌نگر و گرفتاری او و مقید شدنش در کلکتّه، و فرار نمودن ملا علی بهبهانی از قلعه کلکتّه، و کیفیّت سلوک انگریزان با وزیر علیخان در مجلس کلکتّه، و تاریخ جلوس نوّاب سعادت علیخان و مجملی از وقایع ایام وزارت او، مثل اخراج شدن تفضّل حسین خان کشمیری و تقسیم
ص: 34
شدن ملک شجاع الدوله به معرفت گورنر لارد مارنکتن و لزلی و انتقال نصف آن به جماعت انگریزیه، و بیان صفات حسنه مرحوم حسن رضا خان و مبدأ نماز جمعه در لکهنو و احوال محمّد رضا خان خلف او و میرزا جعفر خویش او.
فصل بیستم: علت راه یافتن جماعت انگریزیه به شاه جهان آباد و حدود آن و منازعه ایشان با دولت رام سیندهیا و جسونت رای هلکر وجات، و ذکر منازعه هلکر[39] و سیندهیا و بیان احوال جماعت سکه، و مبدأ دولت و منشأ مذهب ایشان.
فصل بیست و یکم: ذکر ورود بلده فیض آباد دفعه ثانیه و رؤیت هلال ماه محرم الحرام سنه [هزار و] دوصد و بیست و سه [1223- هجری] در آن بلده، و مقدمه[40] میر علی و اصغر علیخان و تألیف «شرح قوت لا یموت» و اتمام مجلد اول آن، و تاریخ ولادت نور چشمان میرزا محمّد حسن ملقّب به نوّاب میرزا و حضرت بیگم صبیه میرزا حیدر صاحب، و بیان مقدّمه سم دادن مفسدین و محفوظ ماندن من به اعانت رب العالمین و مقدمه مفسدین قزلباشیه و قید شدن ایشان، و تاریخ ولادت فرزندی نور چشمی آقا محمّد در مرشد آباد، و صورت عنایت‌نامه که به اهالی لکهنو در تکذیب آقا سیّد حسن عطّار نوشته شد،
ص: 35
و تاریخ خروج از فیض آباد به عزم عظیم آباد، و مقدمه مهنت یعنی مرشد جماعت هنود.
فصل بیست و دویّم: ورود عظیم آباد بعد از مراجعت از فیض‌آباد و احوال عالیجناب آقا سید حسین شهرستانی، و رسیدن مراسله بیو بیگم صاحبه از مرشدآباد و اشاره به متغیر شدن احوال و اطوار اصحاب خیر آن بلده، و ذکر مستر دکلس صاحب، و مستر هاکنس صاحب، و مستر کرتنی سمت صاحب، و ذکر کریم قلیخان و خلف او، و محمّد صادق خان و میر یوسف علیخان، و میرزا رستم علی و کلب علیخان مخاطب به کرنیل، و میر خادم حسین خان، و ذکر قاضی القضات صدر کلکتّه اعنی محمّد نجم الدین خان، و تاریخ خروج از آن بلده به عزم مرشد آباد.
فصل بیست و سیّم: ورود مرشدآباد دفعه ثانیه و ذکر احوال آن بلده و اشاره به احوال ضعیفه میشومه که دانای مرشد آباد است، و رسیدن دستک[41] لارد منتو بهادر، و روانه شدن آقا محمّد حسن ناظر من به اتفاق ملا اسد اللّه بروجردی به کلکتّه به عزم ولایت به جهت تمشیت دادن امورات آنجا.
ص: 36
فصل بیست و چهارم: تاریخ روانه شدن من به سمت جهانگیرنگر و ذکر احوال نوّاب نصرت جنگ و نوّاب شمس الدّوله و اشاره به احوال ناظم مرشد آباد و رؤیت هلال ماه محرم الحرام سنه [هزار] دوصد و بیست چهار [1224- هجری] در آن بلده، و کیفیّت عزاداری بزرگان آنجا و بلده مرشد آباد، و تاریخ نالکی سوار شدن نوّاب نصرت جنگ، و بیان نسب و حسب نوّابان مومی الیهما بر وجه تفصیل، و ذکر وضع و کیفیت و اقشمه مخصوصه آن بلده، و ذکر میر اشرف علی صاحب و میر محمّد علی فاضل و کثرت رعد و صاعقه در آنجا.
فصل بیست و پنجم: خروج از جهانگیرنگر، و ذکر شاه مبتلا حسین و شدّت طوفان در دریا.
فصل بیست و ششم: ورود عظیم آباد بعد از عود از مرشد آباد و دهاکه، و ذکر میر جعفر شاه و تلامذه فقیر چون نوّاب عباس قلیخان بهادر و حسین قلیخان بهادر و میرزا رستم علی و میر اشرف حسین، و مولوی ابو القاسم و نوّاب جان، و ذکر میرزا مهدی و اسد اللّه خان، و تاریخ ابتدای نماز جمعه در عظیم آباد و حدود بنگالا و تواریخ و قطعاتی که در آن باب گفتند، و ذکر کیفیّت عزاداری بعضی از جهّال، و مقدمه دهل نواختن در خانه جها و لعل وقت سینه زدن و منع این فقیر، و ذکر بعضی از فتاوی علمای آن حدود و تاریخ تولد نور چشمی آقا علی در آن
ص: 37
بلده.
خاتمه این مقصد در ذکر عدد تصانیف این فقیر و صورت اجازات علماء اخیار به این ذرّه بی‌مقدار است.
ص: 38
مقصد سیّم در احوال ممالک انگریز و عادات و صناعات آن قوم است، و در آن مقدمه و سه مقام است و خاتمه، مقدمه در تقسیم عالم و احوال کواکب، و احوال چین و میثاق سلاطین فرنگ با هم، و فی الجمله از رسوم ایشان و در آن دو فصل است:
فصل اوّل: ذکر اول حکیمی که به احوال کواکب مطّلع شده است، و احوال کواکب بر مذهب حکیم کوپر نیکوس، و تحقیق کوس هندی و تقسیم کره ارض و اقالیم بر مذهب حکیم مذکور، و تقسیم جزایر و علّت وجود موالید ثلاثه، و مجملی از احوال چین.
فصل دویّم: ذکر اوضاع و عهود سلاطین فرنگ و بعضی از احوال و اطوار ایشان.
ص: 39
مقام اوّل ذکر ممالک سلاطین فرنگ و سپاه آنها و در آن دوازده فصل است.
فصل اوّل: ذکر پادشاه الیمان [آلمان] و دستگاه او.
فصل دویّم: ذکر پادشاه اسپین [اسپانیا] و کیمیائی که مخصوص ایشان است.
فصل سیّم: ذکر پادشاه فرانکسیس [فرانسه] و احوال آن و منازعه ایشان با انگریزان [انگلستان] بر مصر، و رفتن سفرای ایشان به ایران، و طریقه معارکه دو شخص با هم.
فصل چهارم: ذکر پادشاه پرتکال [پرتقال].
فصل پنجم: ذکر پادشاه پولاند [لهستان].
ص: 40
فصل ششم: ذکر پادشاه دنمرک [دانمارک].
فصل هفتم: ذکر پادشاه اسویدن [سوئد].
فصل هشتم: ذکر پادشاه روس و احوال ایشان و منازعه ایشان با روم و مجادله ایشان با ایران و منهزم شدن ایشان از حزم سردار ایرانی محمّد صادق خان شقاقی، و منازعه ایشان با غرّه باصره سلطنت عباس میرزا قاجار نصره اللّه المختار، و منهزم شدن ایشان، و احوال منازعه آنها با سردار عظیم الوقار محمّد حسین خان قجر قزوینی، و افسوس از عدم ثبات سلطنت ایران.
فصل نهم: ذکر پادشاه و لندیز [هلند]، و ذکر سدی که در ملک ایشان است.
فصل دهم: ذکر پادشاه سویسرلاند [سویس] و مقدمه ویلم‌تل.
ص: 41
فصل یازدهم: ذکر پاپا [پاپ] و طریقه ریاست او، و منازعه پادشاه انگریز [انگلیس] با وی، و ذکر دوازده کلاه بر سبیل اجمال، و ذکر باقی سلاطین طایفه نصاری و جزایری که در تصرّف ایشان است.
فصل دوازدهم: ذکر افریقه [آفریقا] که بخش سیم است و بلاد و جزایر آن، چون زنگبار و حبشه و غیر آنها.
مقام دویّم ذکر ممالک آمریقه [آمریکا] که به ارض جدید مشهور است و کیفیّت پیدا کردن آن، و ذکر حکیم کلمبس و مستخرج قطب‌نما و فوت حکیم مذکور در حبس، و ذکر شهر مکسکو [مکزیکو] و کیفیّت تسخیر آن، و ذکر بلاد آمرقه جنوبی، و ذکر جزایر ملک مکسکو، و ذکر ممالک سایر فرنگان در آمرقه جنوبی و ذکر آمرقه شمالی و بلاد و جزایر آن‌که در تصرف انگریزان [انگلستان] است، و حدود آمرقه بروجه اجمال، و حالات قدیمه اهالی
ص: 42
آمرقه، و مومیائی آدم، و احوال عمارت هرمان[42] که در نواحی مصر است، و مبدأ آتشک فرنگ و آبله.
مقام سیّم ذکر احوال جماعت انگریز [انگلیس] و ذکر احوال کمپنی و عادات و رسوم ایشان و در آن ده فصل است.
فصل اوّل: مبدأ سلطنت این قوم و ذکر اسامی سلاطین ایشان و مدت سلطنت و سوانح مجمله ایّام هریک الی یومنا هذا، و پادشاهی نمودن دنمرک [دانمارک] در انگلاند، و حکومت انگریز بر تمام ملک فرانکسیس [فرانسه] و سرتازی ایشان از سلطنت پاپا، و استدعا نمودن جامس [جیمز] پادشاه انگریز مقامی به جهت تجارت انگریزان در بندر سورت از جهانگیر پادشاه، و مبدأ استقرار آن قوم در حدود هندوستان.
فصل دویّم: بیان احوال مملکت جماعت انگریز و ذکر انگلند و ایرلند و تدبیر حکما
ص: 43
در پیدا کردن میوه گرمسیری در سردسیرات، و ذکر امتعه فرنگ و احوال دار الخلافه آن قوم یعنی شهر لندن.
فصل سیّم: قوانین سلطنت انگریزان مثل تشخیص پادشاه، و امورات متعلقه به آن و منازعه شخصی با پادشاه و کشته شدن پادشاه و ذکر ولی‌عهد پادشاه و احوال شاهزادگان و ذکر وزراء بر وجه تفصیل، و ذکر مجلس پرلمنت یعنی: محل شور و مشورت اصحاب حل و عقد و آنها را عمدة الرّعایا گویند، و طریقه اخذ خراج از مملکت در هنگام رفاهیت و خوف، و یکسان بودن اعاظم و اراذل در نظر اصحاب عدالت و امثال آن از قواعد و ضوابط جزئیه، و شدّت اتفاق سرداران این قوم با هم در امور مملکت و در حفظ آبروی یکدیگر، و عقیده فرقه انگریز در امورات دینیّه.
فصل چهارم: ذکر احوال کمپنی انگریز و معنی کمپنی و تجارت کردن ایشان در حدود ایران و هند و قراردادی که با پادشاه خود کرده‌اند، و کیفیّت رفتار شیران ایران با ایشان، و اخراج نمودن ایشان از بندر عباسی، و آمدن انگریزیه به بنگالا و مؤالفت[43] ایشان با مردم آن ملک، و عدم تجاوز از طریقه تجّار تا زمان فوت نوّاب غفران مآب مهابت جنگ صوبه‌دار بنگالا و تاریخ فوت آن
ص: 44
مرحوم، و مبدأ طغیان آن قوم و منازعه نوّاب سراج الدوله با ایشان، و غارت شدن کلکتّه و فرار نمودن مستر در یک و معاودت آن و اعتذار از نوّاب مذکور، و نفاق سرداران عسکر و بزرگان شهر با نوّاب و آمدن کرنیل کلیف با مستر در یک به بنگالا و محاربه با نوّاب و انجام کار به مصالحه به سبب نفاق جمعی از نمک بحرامان، و مجدّدا نزاع واقع شدن میان نوّاب و قوم انگریز و شکست خوردن نوّاب به سبب نمک بحرامی میر محمّد جعفر خان مذکور و سازش او با قوم انگریز و فرار کردن نوّاب و آمدن او به مرشدآباد و رفتن به سمت عظیم‌آباد، و ملوّث شدن مسند نظامت مرشدآباد به وجود میر حلال‌زاده مزبور، و اشاره مجمله به احوال سلسله او، و اسیر شدن سراج الدوله به دست ادنی نوکران خود در قرب[44] راج محل، و شهادت او و برادرش و مادر و خاله او به حکم میرن پسر بزرگ میر مذکور و هلاک شدن میرن به برق غضب الهی، و احوال حسین قلی خان مختار امور نوّاب شهامت جنگ، و سانحه عجیبه که در آن[45] بین واقع شد، و گرفتاری میر مذکور به قید انگریزان، و نظامت میر محمّد قاسم خان و منازعه او با انگریز و فرار کردن او به قصد توسّل به نوّاب شجاع الدوله و فوت میر مذکور به مرض جذام و احوال مظفر جنگ و قید شدن جهان شاه در اللّه‌آباد.
فصل پنجم: کیفیّت حکومت کمپنی در ملک هند و عدد کارداران ایشان.
ص: 45
فصل ششم: کیفیّت عدالت و دادخواهی ایشان در باب دیوانی، یعنی مطالبات و دیون و کیفیّت عدالت ایشان در باب فوجداری یعنی جنایات و امثالها، و ذکر قیدخانه و کیفیّت قید کردن و ذکر عقوبات در باب دزدی و قتل و نحوه، و ذکر عدالت دایر و سایر، و طریقه رفتار اصحاب عدالت با مردم، و ذکر بعضی دیگر از مراتب متعلقه به این مراحل و دو ایراد عظیم بر طریقه عدالت فوجداری.
فصل هفتم: طریقه سپاه‌داری و عدم انهدام امور به موت سرداران و اسامی و مراتب لشکریان، و طریقه توپ‌اندازی و طریقه قواعد و تربیت دادن سپاهیان و مواجب ایشان، و طریقه ایشان در لشکرکشی به عنوان تفصیل و رفتار ایشان با خصم بعد از غالب شدن بر او.
فصل هشتم: مجملی از رسومات دیگر این قوم در کیفیّت حکومت و سلوک با رعیت.
فصل نهم: طریقه معیشت و صحبت و آمد و رفت نمودن با یکدیگر، و طریقه
ص: 46
کتخدائی و نفی بکارت زنان، و تسلّط زنان بر مردان و بی‌پردگی ایشان و خاک سفیدی که بر مو می‌پاشند، و احوال اطبّا و قابله شدن ایشان در هنگام وضع حمل.
فصل دهم: در صنایع و افکار بدیعه این قوم، چون آلت تشخیص مقدار حرارت و برودت و وضع ربا و سود و کاغذ لوت و کاغذ بنکل لوت، و بیمه مال التجاره، و وضع قماربازی، و کیفیّت فروش اموال گرانبها و مال کساد شده و طریقه اخذ محصول و گمرگ و نوشتن کتب به قالب و کاغذ اشتهام و رمه سرکار کمپنی و طریقه ایشان در ثبت عجایبات و اخبار هر ملک و مدرسه کلکتّه و کیفیّت تعلیم.
خاتمة الکتاب فی النّصایح و در آن دو فصل است: و قبل از شروع در مقصد بیان می‌شود معنی عدالت و فائده آن از روی آیات و اخبار و طریقه عقل و عادت.
فصل اوّل: در بیان آنچه بر سلاطین جم‌نگین مراعات آن لازم است، و آن دوازده چیز است، و ذکر توسل داشتن هندیان من قدیم العصر به سلاطین ایران زمین
ص: 47
و حقوق صفویّه بر بابریه، و آمدن سفیران شاه طهماسب و نادر شاه نزد محمّد شاه بابری به دفعات، و توجّه نادر شاه به سمت قندهار، و تسخیر آن و فتح کابل و لاهور و آمدن او به سمت هندوستان و شکست خوردن محمّد شاه و مسخّر شدن دهلی و سبب قتل عام شاه جهان‌آباد، و تاج‌بخشی نادر شاه به محمّد شاه و عود او به ایران، و کشته شدن شاه طهماسب صفوی و اولاد او در ایران مقارن تاج بخشی نمودن نادر شاه در هند، و انقراض نسل پسری صفویّه و مدّت سلطنت صفویّه، و جلوس نادر شاه بر سریر سلطنت، و تعمیر قبّه امام ثامن علیه السلام، و ذکر مقبره نادر شاه و خراب شدن او و مقدمه آمدن افغان به ایران و شهادت شاه سلطان حسین صفوی، و ذکر علما و بزرگانی که در هنگام محاصره اصفهان و قدری قبل از آن به جوار رحمت یزدان رفته‌اند، و آمدن روم به ایران به عنوان اجمال.
فصل دویّم: در نصایح متعلقه به ارکان دولت از رعایا و وزراء و حکّام بلاد و قضات.
موعظه بلیغه در حسن سلوک با فقرا و انعام احسان با ایشان و سعی در خیرات جاریه، و قصیده در مدح حضرت شاهزاده بلند اراده ادام اللّه اجلاله مشتمل بر تاریخ اختتام مجلد اوّل این نسخه منیفه، و أسأل اللّه تعالی حسن الخاتمة و له الحمد فی الدّنیا و الآخرة.
ص: 48

مقدّمه:

بسم اللّه الرحمن الرحیم[46]
الحمد للّه الذی جعل العلماء ورثة الانبیاء، و فضّل مدادهم علی دماء الشهداء، و الصلاة علی سید المرسلین محمّد و آله سادات الأولیاء، ربّ زدنی علما و ألحقنی بالصالحین و لا تذرنی فردا و أنت خیر الوارثین[47].
فبعد چنین گوید بنده جانی احمد بن محمّد علی بن محمّد باقر الاصفهانی المشهور بالبهبهانی- غفر اللّه ذنوبهم بمحمّد صلّی اللّه علیه و آله، و علیّ علیه السلام- که: بر خواطر خورشید مظاهر اصحاب عقل و بینش، و ارباب معرفت و دانش، پوشیده و محتجب نخواهد بود که، بنی نوع انسان را مهین ثمره، و گزین سرمایه، در کارخانه آفرینش، تحصیل عبرت و پند است، و از این است که گروهی از دانشمندان و طایفه‌ای از خردمندان و جمعی از قدر وقت شناسان به تدوین کتب تواریخ و سیر[48] و تحریر[49] احوال هر اقلیم
ص: 49
و کشور پرداخته، برخی از روزگار را در آن باب به پایان رسانیده‌اند.
لهذا این سرگشته ممتحن[50] و مبتلای به انواع غموم و محن[51] چون از حوادث روزگار، و کج نهادی فلک کجمدار از أوطان و خدمت به[52] اخوان و خلّان[53] دور افتاد، و از فیض زیارات[54] عتبات عالیات عرش درجات محروم ماند، و به مسافرت بلدان، چون کشور هندوستان و گشت و سیاحت آن سامان و نحو آن مبتلا گردید، و مدّت مدیده صحرا نوردی را گزید، به خاطر حزین رسید که در عین ایجاز و اختصار، معرّی[55] از آرایش عبارات و تزئین مقالات، مجملی از مفصّل، و مختصری از مطوّل احوال آن بلاد و اهالی آن را بنگارد که به جهت دوستان تحفه و از برای متّعظان[56] موعظه و تذکره[57] باشد.
و در اوان شروع چنین خیال نمود که: قبل از بیان مقصود چند ورقی را مزیّن نماید به ذکر سلسله علّیّه عالیه عالمین عاملین کاملین فاضلین تقیّین نقیّین صالحین زاهدین ورعین، المجتهدین علی الاطلاق، و المشهورین فی جمیع الآفاق، الّذین لم ینکر فضلهما عالم و لا جاهل و لم یغمض فیهما دنیّ و لا فاضل، و أذعن بجلالة شأنهما الأواخر و الأوائل، أعنی: ذا الفخر الجلیّ، الملّا
ص: 50
محمّد تقی المجلسی، و ذا المقام البهیّ الملّا محمّد صالح المازندرانی، حشرهما اللّه مع السّادات الأطهار، بمحمّد و آله الأبرار، علیهم صلوات اللّه الملک الجبّار[58].
و در این باب اگرچه جناب فاضل، مقدس کامل، میرزا حیدر علی، ابن الفاضل العالم، میرزا عزیز اللّه اصفهانی- قدس سرّهما- که از خویشان و بنی اخوال این فقیراند کوشیده بودند، و لکن چون در نهایت اجمال و خالی از بیان احوال بود، و علاوه بر آن اسامی شریفه جمعی که بعد از تألیف آن رساله بوجود آمده بودند، و جمعی که به سبب بعد مسافت بر احوال ایشان مفصّل اطلاع نداشت، در آن رساله شریفه مندرج نبود، لهذا این احقر العباد تنقیحا للمرام فی الجمله[59] از احوال اغلبی را، با اسامی شریفه آنانی که در آن رساله نبودند و این فقیر بر آن آگاهی یافته بود، در این رساله اضافه کردم، و به مرآت الأحوال جهان‌نما مسمّی نمودم. و چون در عنفوان این سفر تنبیه اثر،
ص: 51
در دار الایمان ایران، در بلده همدان، در اشرف ساعات و ازمان، به شرف ملاقات کثیر البرکات سراسر سعادات قره باصره[60] فخر سلاطین جهان، و اشرف خواقین[61] دوران، چشم و چراغ شاهنشهی[62]، سرو باغ حضرت ظل اللهی، حامی ملّت و دین، مربّی حاملان شرع مبین، زبده احفاد پادشاهان جم نگین، نور حدیقه عدل و احسان، نور حدقه بنی نوع انسان، یکّه‌تاز میدان شجاعت، و جهان بانی ابلق سوار وادی کشور ستانی، معدن لطف و احسان یزدانی، مظهر جلال سبحانی، فرمانفرمای بی‌نظیر، هزبر[63] عادل روشن ضمیر، آنکه رای رزین[64] خردمندان را شناسائیش معیار، و دست فکرتش را ترنج خورشید فلک طلای دست افشار، و صدای کوس دولتش به ارتفاع صیت مسکین نوازی بلند آوازه، و ریاحین چمنستان شوکتش به نسیم دعا گوئی عجزه[65] و زیردستان تازه مجموعه مکارم شیم[66]، اولوا السیف و القلم[67].
لمؤلفه[68]:
ص: 52

خلف الصدق پادشاه جهان‌افتخار نتایج آباء
بحسب شاه کشور دانش‌بنسب شاهزاده اعلا
پرتو دودمان قاجاری‌منبع حشمت و محیط سخا
اعنی نجل السلطان بن السلطان و الخاقان بن الخاقان ابا النصر المؤید بتوفیقات اللطیف القهار، شاهزاده بلند آوازه[69] عظیم الوقار، محمّد علی میرزا بهادر قاجار- نصره اللّه الملک الجبّار و اعاذه من کید الاشرار- مشرّف گردید، و آن مفخر زمان را طالب سیر کتب سیر، و راغب دریافت احوال هر اقلیم و کشور دید، این اوراق را تحفه حضور پرنور معدلت دستور آن زبده آفاق گردانید، امید که مقبول طبع اشرف گردد؛ و آن حاوی بر چند مجلّد است و مجلّد اوّل آن مشتمل بر پنج مطلب و خاتمه است.
مطلب اوّل: در بیان احوال جناب مستغنی الالقاب قدوة المجتهدین و زبدة المحققین، الزاهد الورع، العابد الوفی، الجدّ الأمجد، المولی محمّد تقی المجلسی- قدّس سرّه الشریف- و عدد اولاد و احفاد امجاد آن جناب است.
مطلب دویّم: در بیان احوال خال مفضال، غوّاص بحار الأنوار، ناشر احکام الأئمة الأبرار، الذی بلغ فی الاشتهار، اشتهار الشمس فی رابعة النّهار، ملّا محمّد باقر مجلسی- علیه الرحمه- و اولاد ایشان است.
مطلب سیّم: در بیان احوال زبدة العارفین و نخبة المجتهدین، التقی النقی، الجدّ الأمجد، مولانا محمّد صالح مازندرانی شارح «اصول کافی» و «زبدة الأصول» شیخ بهائی و غیر آن از کتب و رسائل، و اولاد ایشان است.
مطلب چهارم: در بیان احوال فاضل نحریر و مجتهد بی‌عدیل و نظیر،
ص: 53
استاد المتأخّرین، ذی الفخر الظاهر و العلم الباهر، الآقا محمّد باقر الأصفهانی المشهور بالبهبهانی- علیه الرحمه- است که جدّ بلا واسطه این فقیر است، و در بیان عدد اولاد آن بزرگوار، و اولاد اخوه مکرّمین و اختین معظّمتین ایشان است.
مطلب پنجم: در بیان احوال این احقر العباد است، و در آن سه مقصد است:
مقصد اوّل: ذکر مجملی از احوال است[70] از بدو ولادت تا ورود جزیره ممبئی.
مقصد دویّم: ذکر شرذمه‌ای از احوال است از بدو ورود جزیره ممبئی تا اوان ختم این رساله، و در آن ضمن بیان می‌شود آنچه مقصود است از شرح احوال هندوستان و اطوار[71] مردمان آن حدود و سامان، و در خاتمه آن اشاره می‌شود به عدد تصانیفی که از قلم این فقیر تا اوان ختم این رساله به درجه ظهور رسیده‌اند، و صورت اجازاتی که علماء اعلام، این فقیر را به آنها سرافراز فرموده‌اند.
مقصد سیّم: در بیان احوال سلاطین فرنگ و مملکت ایشان و احوال پادشاه انگریز[72]، و ملک او و احوال کمپنی[73] یعنی: جمعی از تجّار آن قوم که مملکت وسیع البنیان هندوستان را مسخّر نموده‌اند، و شرح کیفیّت
ص: 54
حکومت و ریاست و عادات و صناعات ایشان است.
خاتمه کتاب در نصایح متعلقه به سلطنت است.
ص: 55